راستش از خدا که پنهون نیس، از شما چه پنهون، این وبلاگ رو که باز کردم نمیخواستم کلا تیریپ غم و تنهایی و اینا بنویسم. ینی خوب از این کار بدم میاد. واسه همینه کلا وبلاگ گی ها رو نمیخونم. چون چارصدتا وبلاگ هس به اسم های پسر تنها، پسر بدبخت، پسر کون دریده، پسر مفلوک و قس علی هذا (درست نوشتم؟). اما الان کلا حسم اینه. ینی حال و حوصله کس گفتن ندارم. بلاخره هر چی باشه، انسان موجود پیچیده ای میباشد با احساسات و عواطف کیری. یکیشم همین حس الان بنده اس.
والا اگه یکی بپرسه چته؟ (ینی یکی پیدا شه که من به تخمش باشم و حال داشته باشه اینو بپرسه که بدش من شروع کنم به زر زر). میگم نمیدونم! (دیدی کیر شدی؟ زر زر نکردم هار هار هار).
یه مدتی هی که قر و قاطی میباشم و تمرکز ندارم که بشینم از خودم هنر در کنم و در نتیجه از برنامه ای که داشتم عقب هستم. اون آقاهه هم باز ایمیل زده که آقا کار منو شنیدی؟ روش کار کردی؟ منم در کمال پر رویی جواب ندادم!
خلاصه نشسم فک کردم که چه مرگمه که حوصله ندارم. بعد به این نتیجه رسیدم که خوب یه مدت زیادی هس که در انزوا میباشم و بی سکسی! پس بریم یه حرکت هایی بزنیم...و کلی حرکت زدیم. اما بدیش این بود که بعد از هر حرکت یه احساس تخمی داشتم. از این مدلا که میری مهمونی و کلی احساس میکنی انسان اجتماعی هستی بعد یکی میاد میگه بیشین بابا سرشو بخور توهم زدی! خلاصه شب میای خونه و خوب...تنهایی! همش هم تقصیر همون "م" هس با اون اس ام اس هایی که اون شب داد. (ر.کک به اون پست که توش نوشتم چی گفته، فک کنم قبلی بود).
در نتیجه الان دارم فک میکنم که دوباره واسه یه مدت تارک دنیا بشم. اما خوب اینم که جواب نمیده...خلاصه پس از ساعت ها بحث و بررسی و گمانه زنی و اینگونه گه خوری های زیادی، فهمیدم که دردم چیه!
بله عزیزان، پیاز از بی شوهری رنج میکشد! من از همه شما صمیمانه خواهش میکنم که اگر یه پسر خوبی که سربازی رفته باشه، دستش تو جیب خودش باشه، اهل نماز و روزه باشه، سر به زیر و محجوب باشه، اما موقع کردن تبدیل به یه حیوون بشه، سراغ دارین، حتما به من خبر بدین.
2 نظرات:
ah lanati in jomle akhar cheghade erotic bod,
"م" از چه کاری بش احساس پوچی دس داده بود؟زکس ؟:D
ارسال یک نظر