۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

...

- مگه طرح نیس؟ این شخصیا اومدن تو طرح.
- (سکوت)
- باد و طوفان میاد، درختارو میندازه، اما این لونه کلاغه تکون نمیخوره، موندم چجوری اینو میسازه.
- (لبخند)
- البته من لونه ساختن لک لک رو دیدم. خیلی جالبه تیکه های بزرگ از شاخه درختا میکنه میاره، یجور کنار هم میزاره انگار داره یه چیزی میبافه.
- کجا دیدین؟
-تهرانسر، رو پشت بوم، البته تهران سر که نه، پایین تر از تهرانسر. روی پشت بوم.
- (سکوت)
- این گردن و کتف من درد میکنه. نمیدونم از چیه فک کردم قلنج باشه، هر کار کردم قلنجش نشکست.
- شاید عصبی باشه.
- آره بعضیا میگن عصبیه. چی کار کنم دیگه، سه تا پسر دارم، فقط اذیت میکنن. کوچیکه روزی پونزده تومن میگیره میره شیشه میکشه. الان من زنده ام کار میکنم، پس فردا که مُردم از کجا میخواد دربیاره بخوره؟ اون یکی ده سال...نه بیشتر، پونزده ساله رفته ژاپون. اون یکیم که مریضه. یه پراید داشتم. اینو ورداشته بود، جاده قزوین رفن تو دره. هفتاد متر سقوط کرد. باز شانس آورد از ماشین افتاده بیرون، اگه تو ماشین بود که له میشد، میمرد.
- (سکوت)
- به این پسره گفتم ژاپون ساعت ارزونه، یه دونه واسه من بفرس. گف اینجا از ایران خیلی گرون تره همونجا بگیر. گفتم اصن نمیخوام، نفرس. این همه ساله رفته، نه اومده دیدنمون، نه یه زنگ زده. حتی دخترمون هم که فوت شد نیومد.
- (سکوت)
- پسرم وقتی مواد نمیکشید خیلی بهتر بود. آدم بود. یه دیویس شیش واسش خریدم، تو چار ماه زد داغونش کرد. فروختش چار تومن. یه پراید خرید، چار و چارصد. با یه دختره دوس شد. انقد رفتن و اومدن، ماشینه رو فروخ داد بابای دختره که ساختمون بسازن. اون یارو هم هاپولی کرد. شیشه میکشید. دختره هم گذاش رفت. اینم شیشه ای شد. یه بار زد کلی از وسایل خونه رو داغون کرد. زنگ زدم پلیس اومدن بردنش. چن وقت زندان بود برگشت بد تر شد. سیصد چارصد تومن دادم که ترکش بدن. رفت برگشت بدتر شد. گف رفتم اونجا کراکی شدم. خب خاک بر سرت که رفتی اونجا کراکی شدی. زنگ زدم پلیش نمیان ببرنش. اصن دلم میخواد زنده نباشه.

1 نظرات:

ناشناس گفت...

حسش نبود بخونم
ولی خوبه
عالیه
ادامه بده :دی

ارسال یک نظر