۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

ننه سرما در آغوش پیاز

داشتم تو این وبسایت کذایی که کلیه دوستان این کاره پروفایل دارن و اینا میگشتم. بعدش یکم تو فیسبوک گشتم. بعدش دستام داشت یخ میکرد چون تهران خیلی زیاد سرد شده و آدم دستش یخ میکنه. منم که همیشه دستام یخ هستن و در زمستون اگر دستم را بکشم بر بدن کسی یارو بهش شوک وارد میشه و سر نهال عشقش میفته پایین و به جای نزدیکی ناچار به دوری میشیم. دوری یعنی اینکه دو نفر روی یه تخت کوناشون رو بکنن به هم و تا صب بخسبن.
خلاصه دستام یخ کرده و دیدم هر لحظه ممکنه مثل این مستندای من و تو دو یخ بزنم و سه سال بدون آب و غذا بیفتم یه گوشه و ناگهان یه معجزه بشه و منو نجات بدن؛ با این تفاوت که از این شانسا نداریم ما! کلا یخ میزنم میمیرم. در نتیجه دستام رو گذاشتم زیر لپ تاپم! حالا هی نق بزنین بگین "اچ پی داغ میشه"! بعدش دستام زیر لپ تاپ بود و داشتم وبلاگ این پسره رو میخوندم که رسید به پایین صفحه. نمیشد اسکرول کنم چون دستم این زیر بود. در نتیجه زبونم رو گذاشتم روی این دکمه کیبورد که یه فلش رو به پایین داره و اسکرول کردم. خیلی کار سختی بود چون در حین اسکرول کردن نمیشد مانیتور رو دید. یا زیاد میرفت یا کم. انقد درگیر زبونم شدم که یادم رفت دست هم دارم!
البته الان دارم با دستم تایپ میکنم.
تو اون سایت میچرخیدم و عکسای مردم رو نیگا میکردم. آدم خندش میگیره از این عکسا. مثلن دو تا پسر بودن، یکیشون لخت بود، اون یکی ملبس! بعد یه دختره هم بود وسط اینا. سه تایی یه قیافه ای گرفته بودن که یعنی "بیبین ما چقد جیگریم. روت کم شد؟" بعد دیدم آقا این قضیه اصن گی و استریت نداره! تو فیسبوک مثلا یه پسره بود با دماغ عملی و چسب روی دماغ که ینی "من دماغم رو عمل کردم و بسیار زیاد شیک و خوشگل میباشم" یه تیریپ دلبری زده به خیال خودش و با حالتی شهوت گون دراز کشیده روی مبلی فرشی کاناپه ای چیزی.
فکر کن این یارو مثلا میره زن میگیره و بچه پس میندازه، بعد زنش عکساشو پیدا میکنه و به بچه هاش نشون میده.

اه چقد سرده! اتاق من گندس و من توش تنهام. یه میز دیگه هس که روش یه کامپیوتر گذاشتن. اما معمولا کسی نیست. گاهی یکی میاد که یه ریز حرف میزنه با ولوم خیلی بالا و کلا از پولش و ماشینش و خونش میگه. موندم چجیوریه که خسته نمیشه از حرف زدن در مورد ماشین. اونخ یه دونه شوفاژ هس اینجا که کفاف این اتاق گنده رو نمیده. 
کاپشنم رو تنم کردم که نمیرم از سرما. بعده دو دقیقه گرمم شد و شر شر عرق میریختم. کاپشنم رو در آوردم و سردم شد.

لطفا کمک های نقدی خود را به حساب شماره سی و سه سی و سه بانک ملی ایران شعبه اسکان (با لحن اون دختر لوس تبلیغ نمیدونم چی بود این که میگف پول بدین واسه بچه های مریض؟ خلاصه "س" هاش خیلی غلیظ بود، آخرشم همچین یک بغضی داشت) واریز کنین که من بتونم از سرما نجات پیدا کنم، دماغم رو عمل کنم، چشامو لیزیک کنم و بعدش برم آتلیه عکس بلایی بگیرم از خودم بزارم اینور اونور شاید بختم باز شد.

با تشکر
پیاز

1 نظرات:

EraZer Head گفت...

آره والله این استریت ها دیگه توی کونی بازی روی گی ها رو هم کم کردن! اصلاً معلوم نیست چی خیال کردن پیش خودشون!

ارسال یک نظر