بلاخره نوشتم. بعد از دو ماه! استرس داشتم خوب. کار تخمی و اسباب کشی و این چیزا. کار بده. کار جیزه. آدم عقش میگیره. بیخودی حرص بزنی و اینا، که یه عن دیگه مایه دار شه تهش دو قرون بده به تو. اینجوری بود که من تصمیم گرفتم زیاد درگیر کار نشم.
ینی درگیر روحی نشم. این زنه، منشی شرکت، شبا خواب شرکت میبینه. اینجوری درگیر روحی میشن. شب خواب میبینه تلفن داره زنگ میزنه. خدایی اینم شد دغدغه؟ واییییییی تلفن زنگ میزنه، اگه جواب ندم دنیا تموم میشه. هر فلان دقیقه یه بار باید این تلفن رو جواب بدم وگرنه جزیره میترکه لاست میشیم. تو این مایه هاس طرف.
بله عرض میکردم که نوشتم، منظورم این کس شرا نبود ها، چیز دیگه نوشتم. کلی چسبید، عین وقتی که آبت میاد. بعدش یه سیگار روشن کردم، کلی چسبید، مث وقتی که آبت میاد. کلا آمدن آب چیز خوبیه! هرچند در سال جدید تصمیماتی گرفتم که ممکنه منجر به نیامدن آب بشه. از اونجایی که در سال گذشته تصمیمات اینجانب منتهی به این شد که سه نفر سه تا کیر گنده بهم زدن، امسال نمیخوام از کسی خوشم بیاد. میخوام برم تو یه غار بشینم، بنویسم و سیگار بکشم، فک کنم آبم اومده. روزی یه دونه بادوم خشک میخورم، مث این مرتاضا. مسلما بعدشم کلی مومن میشم. خدایی هر کی روزی یه دونه بادوم خشک بخوره، از گشنگی دچار توهم میشه. فک میکنه خبریه. توهم خوبه ها، اما نه این مدلیش. مثلا اگه توهم بزنی که دنیا خوبه و اینا، این حال میده. انگیزه میده که آبت بیاد. اما خوب توهمه دیگه. نشستی یه گوشه واسه خودت صفا میکنی، انگشتتو میکنی تو هر سوراخی که شد، بعد یکی رد میشه یه گوز مبسوطی خارج میکنه از خودش، یهو از توهم میپری، مث این یارو که میگه وقتی من دو بار دست بزنم، از خواب بیدار میشی و هیچی یادت نمیاد، فقط فرقش اینه که یادت میاد. میگی ای بابا....این همه وخت سر کار بودیم ما؟
بعدش میمونی با یه سری خاطره کس شر و یه تلفن کوتاه بعد از شیش ماه، که مث عن یخ باهات خرف بزنه.
بله آقا! اینجوری شد که تصمیم گرفتیم دیگه از کسی خوشمون نیاد. بعدش دیدی ملت چقد زر میزنن؟ نمونش من! ینی از فردا باز را میافتم عین کس خلا. بیخودی حرفای مفت میزنم، کس شر میشنوم، باز کیر میشم، بعد یادم میاد که خوب حمال مگه تو تصمیم نگرفته بودی که فیلان؟ باز که ریدی برادر.
بعله، آدما زر زیاد میزنن.
0 نظرات:
ارسال یک نظر